کاشان، حیات و تمدن در دل کویر-قسمت دوم
- 1398/06/04
بیایید کمی از موقعیت جغرافیایی این تکه از ایران بشنویم: موقعیت خاک کاشان در منظومۀ طبیعی و فرهنگی ایران دوگانه است. از یک سو هم در مرکز ایران قرار دارد، از سوی دیگر از مرکزیت برخوردار نیست. بهتر است بگوییم منطقۀ کویر مرکزی قلب ایران زمین است، و اغلبِ قطبهای سیاسی و اجتماعی و صنعتی و فرهنگیِ ایران مانندِ اصفهان، قزوین، ری، تهران، همدان، یزد، و نیشابور کمابیش در حاشیۀ این دریای شن قرار گرفتهاند. حتی شاهراههای جهانی به چین و هند و اروپا و آفریقا نیز از ابتدای پراکندگیِ انسان در کرۀ زمین تا پنج قرنِ پیش از همین محلها عبور میکردهاند.
کاشان در این منظومه حکم مرکز را دارد اما تنها در مسیرِ اصلیِ ری ـ تهران به یزد ـ کرمان ـ هندوستان قرار داشته است. در واقع بخاطرِ سلسله جبالِ رفیعی که در دامنهاش آرمیده است، و کمبود شدید منابع آب از قم تا یزد، تردد در این مسیر بسیار طاقتفرسا بود. حتی با وجود کوتاهتر بودن مسیر اصفهان تا دالان جنوبیِ البرز، همواره مسیر دلیجان از رونق بیشتری برخوردار بوده است. تا جاییکه در دوران صفویه که پایتخت کشور اصفهان بوده، کاشان در مسیر هیچیک از راههای اصلی و پر تردد قرار نمیگرفت.
با این وجود راههای منتهی به کاشان همواره پر از کاروانها و مسافران بوده. این خطه یکی از آبادترین، پاکیزهترین، ثروتمندترین، و مترقیترین شهرهای مملکت بوده و محصولات صنعتاش زبانزد. یکی از بزرگترین بازارهای کشور با کاروانسراهای کثیر و فاخر، بعلاوۀ تعداد زیادی از خانههای اعیانی و اشرافی در کاشان وجود داشته ، و سرانجام اینکه کاشان مهد پرورش تعداد زیادی از دانشمندان، هنرمندان، علمای شریعت، و بزرگان طریقت بوده است. گاه این حجم از تولید اندیشه و مصنوعاتِ انسانی (در قالبِ علمی، هنری، صنعتی، مذهبی، و عرفانی) اسباب تحیر میشود.
از سوی دیگر کاشان هیچگاه صحنۀ جنگهای بزرگ و لشکرکشیهای حماسی نبوده. هیچگاه نشنیدهایم که از میانِ کاشیها سپهسالارانِ بزرگ برخیزند. و همین موضوع کاشان را بسیار دستخوش تهاجم راهزنان خردهپا یا مأمن طاغیان فرصتطلب کرده است. انگار موقعیتِ طبیعی، مردمِ این سرزمین را در هالهای از امنیت جان و روان فروبرده است که دشوار دست به تیغ میشوند، و تدبیر و رندی را خوشتر دارند؛ گویی کاشان در منظومۀ زیستی سرزمین ایران نقش یک استاد پیر در بازار را بازی میکند که دانای رموزِ پیشه و سعادتمندی در تجارت است اما برای انجامِ وظیفه چاره ندارد جز پرده پوشی و سپردنِ عرصۀ جنجال و هیاهوی بازار به جوانان. مانندِ پرستاری است که از حکمتِ مراقبت و نگاهداریِ شمعِ جان باخبر است اما در مقابلِ رفتارهای زورگویانه و قلدرمأبانه ناگزیر از گوشهگیری و سکوت است تا سختیِ شرایطِ زیست و حفظِ بقا در این سرزمین دیگران را وا بدارد تا پس از مدتِ کوتاهی گردنکشی در مقابلِ خرد و داناییِ او زانوی ادب بر زمین زنند.
نظر شما